خبرنگار نسیم در اطاق 818 هتل رادیسون، اطاق مشترکش با سجاد مردانی، گپ مفصلی با او زده است. گپی که خواندن ماحصلش نمایی کلی از پسری را مجسم میکند که وقتی از او میپرسم چند مدال داری؟ صورتش از خجالت سرخ میشود.
معمولا جوانهای شمالی کشتیگیر می شوند. چطور یک نفر در جایی که میگویند درختها در خیابانهایش زیر یکخم آدم را میگیرند، تکواندوکار شده؟
ماجرای تکواندوکار شدن من به 12 سال پیش برمیگیردد. تابستان سال 81 مادرم پیشنهاد تکواندو داد و من هم برای گذراندن اوقات فراغتم در سه ماه تابستان در این رشته ثبتنام کردم. بعد از سه ماه علاقهمند شدم و ادامه دادم.
پس تکواندوی ایران باید برای این مدال طلا، قبل از هرچیزی از مادر تو تشکر کند.
بله شروع کار من با پیشنهاد مادرم بود و در ادامه کارم، کمکهای بیشمار پدرم را هم داشتم.
خیلی سریع رشد کردی. چطور شد که اینقدر سریع به اینجا رسیدی؟
مهمتر از هرچیزی کمک خدا بوده اگر من به جایی برسم. البته خیلیها بودهاند که مدال گرفتهاند اما بعدا خبری از آنها نبوده اما دعا میکنم من بتوانم روند مدال گرفتنم را ادامه بدهم.
آن روزی که رفتی در باشگاه ثبتنام کنی فکرش را میکردی یک روز با عنوان قهرمان جهان از خواب بیدار شوی؟
هر ورزشکاری وقتی کارش را شروع میکند، هدفةای خاص خودش را دارد.
یعنی از همان روز اول به قهرمانی جهان هم فکر میکردی؟
البته. به قهرمانی در آسیا و در جهان.
یعنی یک بچه شش ساله که میخواهد برود برای اوقات فراغتش تکواندو کار کند، به قهرمان جهان شدن فکر میکرده؟
نه از همان اول که نه. از زمانی که علاقهمند شدم و خواستم ادامه دهم این هدفها را داشتم. البته نه به این سرعت و به این زودی. همیشه خدا را شاکر هستم همیشه و خواهم بود.
خودت هم میگویی فکر نمیکردی اینقدر سریع به این عناوین برسی. الان باورت میشود که با عنوان قهرمان تکواندوی جهان صدایت کنند؟
زمانی که برای تیم ملی انتخاب شدم، این خودباوری را داشتم که میتوانم قهرمان جهان شوم. البته من خیلی وارد این عنوان نشدم و به آن فکر نمیکنم.
بیشتر توضیح بده.
فراموشش کردهام. شاید باورنکنی اما الان دیگر حسی ندارم.
چطور میشود آدم قهرمان جهان بشود اما حسی نداشته باشد؟
چون هدفهای بزرگتری دارم.
که میشود طلای المپیک
انشاالله. آن هم نه یک طلا.
انگار میخواهی عنوان پرافتخارترین ورزشکار تاریخ ایران را از هادی ساعی بگیری.
من در ذهن خودم عناوینی را حک کردهام که میخواهم به آنها برسم. به این فکر نمیکنم که رکورد کسی را بزنم یا جای کسی را بگیرم.
و آن عناوینی که میخواهی به آنها برسی؟
نمیخواهم بگویم. الان فقط مسابقات پیش رو را میبینم و بعد هر مدالی که میگیرم را فراموش میکنم. فعلا فقط میخواهم نماینده ایران در رقابتهای المپیک باشم و بعد انشاالله افتخارآفرینی در آنجا برای کشورم دوباره از صفر کارم را شروع کنم.
در موقعیتی قرار گرفتهای که در هر مسابقهای، انتظاری به جز طلا از تو نیست.
خدا را شکر میکنم عملکردم طوری بوده که انتظار مردم و فدراسیون از من زیاد شده. این فشار را روی من زیاد میکند اما من به آن فکر نمیکنم چون باعث از بین رفتن تواناییهایم میشود. من میروم بهترین نتیجه را بگیرم. شاید بعضی وقتها بهترین نتیجه باختن باشد.
چطور میشود آدم با باخت به هدفش نزدیک شود؟
مثلا در مسابقات گرندپریکس قزاقستان به یک حریف باختم اما دو هفته بعد در بازیهای آسیایی او را شکست دادم و در نهایت قهرمان شدم. اگر آنجا میباختم برنز میگرفتم اما خدا را شکر در جایی که خیلی برای کاروان ایران مهم بود توانستم طلا بگیرم. از شکست و نقره گرندپریکس به پیروزی و طلای بازیهای آسیایی رسیدم.
الان چند مدال داری؟
نمیدانم.
عادت نداری حساب کنی یا زیاد شده و حساب از دستت در رفته؟
(خنده) عادت ندارم. مدالهای رسمی دارم و مدالهای گرندپریکس. خدا را شکر.
وقتی در خیابان راه میروی مردم تو را میشناسند؟
بیشتر به اسم میشناسند. در نگاه اول نه اما پیش آمده که کسی تا من را دیده شناخته.
چه حسی دارد اینکه آدم را در خیابان بشناسند؟
(سرش را پایین میاندازد و لحنش تغییر میکند. خجالت کشیده) اینکه دیگران به آدم احترام میگذارند خوب است اما خدا کند احترام به خاطر خود آدم باشد.
در شمال همه قهرمان جهانها کشتیگیرند. مردم چه واکنشی به یک قهرمان جهان در رشتهای دارند که خیلی کمتر از کشتی در آنجا گستردگی دارد؟
مردم شهر خیلی به من لطف دارند. دوست دارند در رشتهای که تا به حال نمایندهای در سطح جهانی نداشتهاند، حضور دارند.
فکر میکنم اولین قهرمان جهان تاریخ شهرت هستی.
بله.
قرار است مجسمهات را توی شهرت بسازند؟
(دوباره سرش را پایین میاندازد و خجالت میکشد) سئوالهای عجیبی میپرسی! نمیدانم. بگذریم.
این لقب سونامی از کجا آمد؟ الان فکر کنم در خانه هم سونامی صدایت میکنند.
(خنده) بعد از مسابقات فینال گرندپریکس این لقب را به من دادند و ماندگار شد. این لقب کارم را سختتر میکند. این را هم بگویم که خودم را درگیر این الفاظ نمیکنم.
چند سال پیش شاید خیلیها پیشبینی میکردند سجاد مردانی، مهدی خدابخشی و بقیه بچههایی که الان اینجا هستند در این سطح باشند اما کسی روی تو حساب نمیکرد. حس میکنی با بقیه تیم از این نظر فرق میکنی؟
قطعا کسی انتظار نداشت. من یک بازیکن بینام و نشان بودم و کسی انتظار نداشت. اما کمک خدا بود. بارها میگویم فقط کمک خدا.
اولین نفری که گفت فرزان عاشورزاده تکواندوکار خوبی میشود چه کسی بود؟
اینطور نبود که کسی من را کشف کند. در باشگاهم فعالیت میکردم و کمکم وارد گزینشی تیم ملی شدم و از آنجا وارد انتخابی تیم ملی شدم و بالاتر آمدم.
اولین مربی فرزان عاشورزاده چه کسی بوده؟
استاد مهرداد ساعدی
هنوز هم باهم در ارتباطید؟
البته. همین پیش پای شما باهم صحبت کردیم.
نظرش؟
خدا را شکر راضی بود.
الان که بیشتر از یک روز از پایان مسابقههایت گذشته، بیشتر از همه به کدام مسابقه فکر میکنی؟ روسیه؟
بله. بیشتر از همه مسابقه نیمهنهایی جلوی چشمم میآید.
در آن مسابقه با مشکل مواجه شدی. فکر میکنی چرا؟
تحت تاثیر جو سالن قرار گرفتم و تاکتیک خاصی که داشتم را هم نتوانستم اجرا کنم. میتوانستم خیلی راحت و با نتیجه عالی او را شکست دهم.
دقایقی از بازی خیلی نزدیک به شکست بودی. در آن لحظات به چی فکر میکردی؟
فقط به برد. مطمئن بودم میبرم. در راند طلایی استرس زیادی داشتم اما خدا را شکر.
زوج هماطاقی تو و سجاد مردانی، دو طلای المپیک میآورد؟
نمیخواهم با این فکر که طلای المپیک حتما مال من است برای خودم استرس و فشار ایجاد کنم. اما همیشه میگویم اگر قرار باشد کاروان ایران یک مدال طلا بگیرد، سجاد آن را خواهد گرفت.
بودن با سجاد چقدر کمکت میکند؟
مسلما خیلی. او یکی از بهترین دوستهای من است و همیشه به جز زمانی که در دوره کم کردن وزن هستم با هم هماطاقی هستیم.
با تاثیری که شما دو نفر روی هم میگذارید باید انتظار اتفاقهای بیشتری بکشیم؟
من که تاثیری روی او ندارم. فقط برایش آهنگ میخوانم و به او قوت قلب میدهم. آهنگهای درخواستیاش را من برایش میخوانم (خنده). ان شاالله که همه بچهها موفق میشوند.